امروز دلت گرفته بود مي خواستي با كسي دردل كني اما كسي را براي دردل پيدا نكردي
دلت ميخواست ازاتفاقي كه برايت افتاده بگويي مي خواستي با كسي مشورت كني
دلت ميخواست ازكسي برايش بگويي كه ميگفت دوستت دارد اما فهميدي به تو دروغ ميگويد
وتورا بازيچه دست خويش كرده آري به خود حق ميدهي اين چنين غمگين باشي گوشه اي
رابراي گريستن انتخاب كردي كه كسي اشكهايت رانبيندوپي به عشق خاموشت نبرد
وباخود ميگويي كاش عشق نبود وتو عاشق نبودي ، كه با ازدست دادنش چنان اشفته حال
وخسته ودرمانده ات كند
نظرات شما عزیزان: